گروه سینمای خانهی فرهنگ گیلان
«کارگاه سینما»
گروه سینمای خانهی فرهنگ گیلان برای اعضای گروه و فیلمسازان جوان گیلانی، هر ماه سه یا چهار بار برنامهای به عنوان «کارگاه سینما» – با عناوین فرعی مختلفی از جمله «از ایده تا فیلمنامه»، آشنایی با یک فیلمساز»، «همراه با یک سینماگر (کارگردان، فیلمبردار، تدوینگر، فیلمنامهنویس، صدابردار، و...)، «فیلمنامهخوانی»، «مباحث نظری» «یک فیلم، یک فیلمساز»، و ... برگزار خواهد کرد.
کارگاه سینما (7و8و9) / آذر 91
کارگاه سینما (7) / دوشنبه 13 آذر 91 ساعت 17 تا 19
فیلمنامهخوانی: سیناپس فیلمنامهی «وارنا» نوشتهی فرهاد پورسعیدی
در این نشست که با حضور خانمها ریحانه ملکشعار، الهام عبدالغفور و آقایان فرهاد پورسعیدی، پرویز فکرآزاد، رضا مجلسی، رضا دادرس، سینا فیض، شهرام مصداقی و دیگر اعضا و هنرورانِ رشتهی سینما برگزار شد، آقای پورسعیدی که فیلمنامهنویسِ پُرسابقهی گیلانیست، به خوانش سیناپس فیلمنامهی بلندَش «وارنا» پرداخت. بعد از اتمام این خوانش، حضّار در مورد سیناپس به گفوگو و بحث پرداختند و از آقای پورسعیدی پرسشهایی کردند و ایشان پاسخ دادند. در ادامه در بارهی تفاوتهای بین فیلمنامه و داستان و همچنین رساندن یک سوژه به یک ایده و طرح خوب بحث شد و سرانجام این نشست با جمعبندی مباحث طرحشده به پایان رسید.
کارگاه سینما (8) / دوشنبه 20 آذر 91 ساعت 17 تا 19
مباحث نظری: اصول و اخلاق نقد
در این نشست، با حضور تعدادی از اعضای گروه سینما و هنروران و هنرجویان این رشته، در بارهی اصول و اخلاق نقدِ فیلم به عنوان نمونهای از نقد هنری و ادبی گفتوگو شد و حضّار نظرات بسیار متفاوتی ارایه دادند. «الهام عبدالغفور» و «داوود معظّمی» - از جمله شرکتکنندگان در این نشست – معتقد بودند که یک فیلمساز حقّ دارد که تمایلی به شرکت در جلسهی نقد فیلم خود نداشته باشد و حتی آن را بیاهمیّت بشمارد. در مقابل، تعدادی دیگر از حضّار – از جمله «هاشم قربانزاده»، «میلاد محالی» و «محسن رفیعی» - بر ضرورت نقد فیلم و پاسخگویی فیلمساز در برابر منتقدان فیلماش تأکید میکردند. «محمّدرضا یکرنگ صفاکار» نیز موافق نظر اخیر بود. از جمله بدینلحاظ که یک فیلمساز باید جامعهاش و مردماش را با گرایشها، سلیقهها، اندیشهها و حتّی تنگنظریها و کجفهمیها و شتابزدگیهایشان در قضاوت نسبت به دیگران و کارهایشان، خوب بشناسد و با دوری از جامعه و مردماش و گریز یا پرهیز از ارتباط با آنان نمیتوان فیلمساز و کارگردان بینشمند و خلّاقی شد. هرچند او و «سعید وهابی» توضیح دادند که در مباحث نقد ادبی و هنری جهان، گروهی از اندیشمندان هستند که دلایلی فلسفی برای ردّ ضرورت نقد آوردهاند. وهابی ضمن اشاره به دیدگاههای مختلف نقد ادبی و هنری، به بازگویی یکی از تجربیات تلخ گذشتهاش از نقد کوبنده و خشمگینانه و دور از انتظارِ اشعاری که سروده بود، از سوی ناقدی شناختهشده پرداخت و بدینگونه بحث را به بررسی جنبههای اخلاقی نقد سوق داد؛ یعنی آنچه - با توجّه به فضای نهچندان اصولی، سالم و سازندهی بسیاری از نشستهای نقد فیلم و بهطور کلّی نقد هنری و ادبی - انگیزهی اصلی صفاکار و «رضا دادرس» برای پیشنهاد موضوع این نشست بود.
در ادامه، صفاکار به این نکته اشاره کرد که تحلیلِ یک اثر را به نقد آن ترجیح میدهد و تحلیل یک اثر از نظر او کوششیست برای گفتوگو با اثر و از این طریق، ارتباط با اندیشه و احساس و دریافت هنرمند از زندگی؛ و از اینرو، نیز تمرینیست برای ارتباط با دیگران و با خود و درک و شناخت راستین هر دو. امّا همهی ما لاجرم درجاتی از «خود میانبینی» داریم که موجب میشود در مواجهه با یک اثر، اندیشهها، دانستهها، احساسات و دریافتهای خود را مقدّم بر آنچه از متن و ساختار خود اثر برمیآید ببینیم. برای پرهیز - البته در حدِّ امکان - از این خطا در تحلیل اثر هنری و ادبی، لازم است که ابتدا شیوهها و ابزار بیانی خاصِّ رشتهی هنری و ادبیِ اثر را – مثلاً در مورد یک فیلم، هنرِ سینما را – بشناسیم و سپس تحلیلمان را از توجّه به ساختار و مادیّتِ اثر آغاز کنیم و بهترتیب، توجّه به مفاهیم و مایههای درونِ متن، مفاهیم و مایههای برون متن و برداشت و قضاوتِ شخصی ما نسبت به اثر را در اولویّتهای بعدی قرار دهیم. اخلاق نقد هم یعنی بدینگونه کوشش در درک اثر و آنچه میخواهد بگوید و نگاه و زاویهی دید و بینش و دریافتی که از زندگی و واقعیّتهای بیرونی و درونیاش دارد و سپس قضاوت در بارهی آن. قضاوتی در حِّد امکان فارغ از پیشداوریها و الگوهای ثابت ذهنی. وقتی سهولت و تعجیل در ابرازِ پیشداوریها و قضاوتها مانع و جایگزین کوششی خلّاق برای درک اثر به همان صورتی که هست گردد، لاجرم فضایی غیر اصولی، غیر اخلاقی و تخریبکننده در نشستهای نقد پدید میآید. حال چه در جهت نکوهش اثر باشد و چه در جهت تمجید از آن.
کارگاه سینما (9) / دوشنبه 27 آذر 91 ساعت 17 تا 19
آشنایی با یک فیلمساز: عبّاس سِندی
این نشست با نمایش سه فیلمِ کوتاه از «عبِّاس سندی» فیلمسازِ جوانِ گیلانی آغاز شد. فیلم نخست با عنوان «بازگشت به خانه»، فیلمی داستانی با فیلمنامهای نوشتهی عبّاس سِندی، بر اساس داستانِ کوتاهی از نویسندهی ایتالیایی «دینو بوتزاتی» بود که بازیگران آن «آذر سنجری» و «میرعماد موسوی» بودند. این فیلم حدوداً دوازده دقیقه ساختهشده در زمستان، امسال (91) با تهیّهکنندگی انجمن سینمای جوانانِ دفتر رشت و خود کارگردان بود.
فیلم دوم «خلسه» نام داشت و فیلمی بود به سبک مستندهای تداعیگرانهی «ویژوال آرت» مانند «زندگی بدون توازن» (1982) اثر «گادفری رِجیو» و بهشدّت متأثر از این فیلم رِجیو و حتّی مقلّدِ آن؛ نه فقط با استفاده از موسیقیِ « فیلیپ گلَس» که نیز با پیروی از سبکِ فیلمبرداری، مضمون و درونمایه، و روند و پروسهای که فیلمِ رِجیو برای پرداخت به موضوعاش طی میکند. تفاوتِ عمده امّا در این بود که سِندی لوکیشنِهایی از گیلان را جایگزینِ لوکیشنهای متعدّد آن فیلم و نیز اشاراتی به آرامشِ ناشی از عرفانِ مذهبیِ اینجا را جایگزین اشاراتی به آرامش ناشی از عرفانِ سرخپوستی آن فیلم کرده بود. این فیلمِ حدودا! نُه دقیقهای با تهیّهکنندگی انجمن سینمای جوانان دفتر رشت در سال گذشته (90) ساخته شده بود.
فیلم سوم که از تدوینِ راشهایی از مراحلِ ساختوسازِ یک ساختمان همراه با قطعهاش تُند و پُرنشاط از آهنگهای کولیوارِ اروپای شرقی (قطعهای از «گوران بوگوویچ») ساخته شده بود، لحن و حالتی طنزآمیز و کمیک داشت که امّا هنوز به سرانجام نرسیده پایان مییافت. این فیلمِ تجربی «ساختوساز!» نام داشت؛ دو دقیقهای و سیاهوسپید بود و سِندی آن را همین امسال (91) تهیّه کرده بود.
فیلمبردار هر سه فیلم خودِ کارگردان بود و تدوین و صداگذاری و انتخاب موسیقی آن را «محمّدعلی صالحی» بر عهده داشت.
پس از نمایش فیلمها، عبّاس سِندی در مقابل حضّار نشست و پس این توضیح که از میان فیلمهای تجربیای که ساخته، این سه فیلم را شایستهی ارایه در اینجا دانستی هاست، و نیز اینکه این فیلمها را با کمترین امکاناتِ مالی ساخته است، به پُرسشهای حشّار در بارهی فیلمهایشش پاسُخ داد و به گفتوگو با آنان در بارهی این فیلمها پرداخت. از این گفتوگوها پیدا بود که فیلم «بازگشت به خانه» از میان این سه فیلم، کار بهتر و منسجمتری دانسته شده است.