نمایشگاه نقاشی عنایت سیگارودی با عنوان "باغ وحشی که در آن زیستهام" عصر جمعه 17 مهرماه 94 در خانه فرهنگ گیلان بازگشایی شد، این نمایشگاه تا 23 مهر ادامه خواهد داشت.
ساعات بازدید: 10 تا 12:30 صبح/ 17 تا 20 عصر
نشانی: رشت. انتهای ساغریسازان. روبهروی کوچهی بلورچیان. بنبست سمیعی. موسسه فرهنگی هنری خانهی فرهنگ گیلان.
باغ وحشی که در آن زیستهام
قریب 15 سال از آخرین سفر نقاشانهام میگذرد؛ حال، باز عازم سفر شدهام؛ این بار، پی بند نوعی دگردیسی که آن را چشمگشایی نام نهادهام. طی کردهام و نگاه کردهام، بی آنکه پایبند شوم و بی آنکه از یاد ببرم.
"باغ وحشی که در آن زیستهام" مجموعه ای است از کارهای اخیر من که در سالهای 1393 و 1394 مبتنی بر مفهوم رفتارشناسی تطبیقی انجام شده است: حیوانات، محیط پیرامونشان و ارتباطی که بین آنها برقرار است معادل دینامیسمهایی هستند که در من، و شما، به عنوان جزئی از جامعهی انسانی و محیط انسانی جاری هستند؛ دینامیسمهایی که هم در پهنهی فردی و هم در پهنهی اجتماعی، تحت تاثیر عواملی چند، نادیده گرفته شده و میشوند: روز به روز، با حس خود بیگانهتر شدهایم. این نادیده انگاری به خود-بیگانگی و ناتوانی در برقراری ارتباطی انطباقی با سایرین و محیط انجامیده است. نمایشگاه پیشِرو تلاشی است در جهت غلبه بر این آشناییزدایی، از مسیری تجسمی.
بر این اساس، شروع دورهی اخیر بر مبنایی تغزلی، و تداوم آن مبتنی بر نوعی تداعی آزاد، فارغ از پیش-فرضهای محدود کننده، صورت گرفته است؛ این رهاییطلبی هم در زمینهی محتوایی و هم در زمینهی فرمی، کمابیش، مشهود است. به عبارتی، به خود اجازه دادهام تا ارتباطی درونیتر با خود برقرار کنم؛ ارتباطی که، با توجه به پیشینهام در دانش روانتحلیلی، برای خود و نوع انسان التیامبخش میدانم. جهت تحقق این رویکرد، اندازهی کارها را کوچک (حدود 27×37 سانتی متر) و تکنیک کار را گوآش روی مقوای فابریانوی پنبهای انتخاب کردم؛ این کار به من اجازه داد تا جریان ذهن را سریعتر دنبال کنم.
شاید بتوان این کارها را در گستره ای از نئورئالیسم تا سورئالیسم، اکسپرسیونیسم و سمبولیسم معنی کرد، اما، به نظر من، تمامی این ایسمها محدود کننده هستند: تلاشی که جهت یکپارچه کردن مجموعه ای از تداعیها و نام نهادن بر آنها صورت میگیرد، کارکردی دفاعی خواهد بود که در جهت کاستن از اضطراب ناشی از ندانستن به خدمت گرفته میشود؛ همان که مانع ارتباط بیآلایش با خود است. بنابراین، بیایید، مانند یک روان¬کاو، به خودمان اجازه بدهیم تا در مجموعه ای از تداعیها شناور بمانیم، در حالی که نهایت سعیمان را میکنیم تا به هیچ جزئی توجهی انتخابی و ویژه نداشته باشیم. میدانم معلق ماندن در اتمسفر نادانیِ دانسته شده کار ساده ای نیست، اما عقیده دارم تجربهای است که به یک بار امتحان کردنش میارزد.
عنایت خلیقی سیگارودی، مهر هزار و سیصد و نود و چهار خورشیدی